سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق مردونگی

نگاهت را دوست دارم ای دوست

بانگاهت زمن اى دوست غارت جان کن 

خیز و یک جرئه مى ناب مرا مهمان کن

من نخوانم دگر این نغمه ى آزادى را 

شوخ شیرین تو مرادر دل خودزندان کن

گرچه بین من وتو پرچینی ست 

خیزو با برق نگاهت زبنش ویران کن 

من اگر خانه به دوشم وچنین سرگردان 

در دلت یک دوسه روزى مرا مهمان کن 






” مـــَـــردها ” در عین پیچــیدگی

 
در عـــاشقی روش ساده ای دارند !

 
” تــو را بخواهند برایت می جنگند ”


“تــو را نخواهند با تــو می جــنگند ”





باور کنید دیدم و کوتاه آمدم

پای پیاده آخر این راه آمدم

باور کنید گرچه لبم خنده میزند

آزرده خاطر از سر اکراه آمدم

باور کنید با دو سه تا اشک لعنتی

من سینه خیز از وسط آه آمدم

باور کنید حرف زنی در میانه نیست

در آرزوی پر زدن از چاه آمدم

باور کنید، یا نکنید من به این جهان

با پای لنگ و چهره جانکاه آمدم



♥ شنبه 93/1/23 ساعت 8:35 صبح توسط amirali نظر