انتظار....
نه بره ها گرگ میشوند.نه گرگها سیر...
خسته ام از جنس قلابی ادمها...
دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد...
حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند...!!!
حتــی اگــر تمــــام خیـــابــان هــا را آذیـــن بسته باشـــند . . .
کــــــــــاش بودی عــــزیز لعنـــــتی ام . . .
کــــــــــاش . . .!
این روزها زیادی ساکت شده ام ،
نمی دانم چرا حرفهایم، به جای گلو
از چشمهایمبیرون می آیند…!
چــــه سختــــــه ...
به کســـی که دوسش داری بـــال و پـــر بــدی،
امــــــــــــــا
وقتــــی پریــــد واســـه یکــــی دیگــــه بــپره...
نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!
یادم را پاک کـنـے ، عشقــم را چـه مـے کنـے ؟!...
اصـلا هـمه را پـاک کــن ...
هـر آنـچـه از مـن دارے ...
از مــن که چیـزی کـم نمـے شود...
فقـط بگو با وجـدانـت چه مـے کنـے ؟!
شـاید...؟!
نکنـد آن را هـم پاک کــرده ای ؟!!!
نــــــــه!! شدنــے نیســت...
نمـے توانـے آنچـه رانداشتــے پاک کـنـے !
روز مرگـــــم درآخرین نفســـم
فقط یک چیز به او خــــواهم گفت :
اونـــــــــــــــــطوری نـــه !
ایـــــنطوری میــــرن . . . !
"باران فقط دلتنگی هایت راخیس..."
گـونه هــایت خیس است ؟ باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران … بـاز با “ باران ” قـدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها … همدم خوبی نیست برای درد ها … فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند …
خیلی سخته تنها بمونی و عاشق
پس بخون عاقبت عاشقی رو:
رفتی با اونی که واسه داشتنت سختی ندید
کی مثه من روی دوشِش غصه ی تو رو کشید
از ته دلم میگم بی معرفت خیلی بَدی
حرفایی که آرزوم بود بشنوم به اون زدی
حالا من موندم چه جوری از خجالتت دَرآم
خنده ای که واسه اون کردی تو کِی کردی برام
واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی
چرا پس دستاتو از دستای اون نمی کشی
چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمی بری
این حَسودی نیست به قرآن خیلی از اون سرتری
خدایا حتی قسمت هم نمیخواد بفهمد من از این زندگی خسته شدم...
به همین فیلترهای ســـیگارم قسم... که همیشه به پای مــــن سوخته اند... هیچوقت نمیـــــبخشمت...